مقدمه ای در مورد بیماری مازوخیسم جنسی
آزار دادن و تحقیر دیگران و بی احترامی به آنها یا آزار دیدن و مورد بی احترامی و تحقیر دیگران قرار گرفتن که سبب ارضای جنسی می شود.این ناهنجاری به تعاملاتی اطلاق می شود که در آن یک شخص با آزار دادن فرد دیگری که از درد کشیدن لذت می برد ارضا می شود.
دراین بخش از دلگرم شما را با مازوخیسم جنسی آشنا میکنیم با ما همراه باشید.
مقدمه ای در مورد بیماری مازوخیسم جنسی
مازوخیسم یک لغت فرانسوی منسوب به ساشه مازوخ است که در اصطلاح پزشکی ، تباهی و فساد اجرای عمل جنسی است به نحوی که با شکنجه و ضرب و شتم و آزارهای دیگر همراه باشد. این ناخوشی بیشتر در مردانی مشاهده شده است که مبتلا به انحراف عمل جنسی و هموسکسوآلیته هستند. این حالات جنون خودآزاری را مازوخ در بعضی نوشته هایش توصیف و تشریح کرده است .
تاریخچه ی مازوخیسم جنسی
مازوخیسم (خودآزاری یا آزارخواهی جنسی) نام خود را از فعالیتهای لئوپولد فون زاخر-مازوخ (۱۸۳۶-۱۸۹۵) رماننویس اتریشی قرن نوزدهم گرفته است که شخصیتهای داستانهایش از اینکه زنان با آنان بدرفتاری کنند و بر آنها تسلط یابند لذت جنسی میبردند.
مازوخ در معروف ترین کتابش «ونوس خزپوش» داستان مرد دانشجوی جوانی به نام سِوِرین را روایت میکند که سر و وضعی مناسب و زندگی مرفهی دارد و در زمان دانشجویی در همسایگی خود با زن جوانی به نام واندا آشنا میشود، اشرافزادهای بسیار زیبا که مرد جوان را اسیر خود میکند.
مرد که در خود تمایل به بردگی و شکنجه شدن را پیش از این آشنایی کشف کرده بود فهمید که در هیأت این زن میتواند آرزوهایش را محقق سازد. به این ترتیب رابطهی ارباب و برده بین واندا و سورین شکل میگیرد که کل روایت بر آن استوار است. واژه سادیسم (دیگرآزاری) نیز از نام مارکی دو ساد (۱۷۴۰-۱۸۱۴) نویسنده فرانسوی آثار اروتیک آغشته به فلسفه و خشونت برگرفته شده است.
فروید معتقد بود، آزارخواهی ناشی از برگشت تخیلات تخریبی به طرف خود است. در برخی موارد فرد فقط وقتی میتواند احساس جنسی را تجربه کند که در پی آن تنبیهی در کار باشد. کارن هورنای و اریک فروم دو تن از روانشناسان نوفرویدی نیز این پدیده را مورد بررسی قرار دادند.
از دیدگاه هورنای فرد مازوخیست خود را زیر چتر حمایت دیگران قرار میدهد و با زیر پا گذاشتن فردیت و مستهلک شدن در "طرف" تا حدی ایمنی به دست میآورد. اینگونه ایمنی بدان میماند که کشوری کوچک با تسلیم حقوق و استقلال خود به کشور بزرگتر و متجاور به امنیت برسد و مورد پشتیبانی آن کشور قرار گیرد.
اریک فروم با اینکه بیشتر از منظر اجتماعی به این پدیده نگاه میکرد اما بیماری مازوخیسم چیست نظری مشابه هورنای داشت. فروم بر این عقیده بود که در افراد مازوخیست هراسی عظیم از تنهایی و ناتوانی موج میزند از این رو برای رهایی از قید مسئولیت و تصمیم گیری میکوشند تا جزئی شوند از کل نیرومندتری که بیرون از آنها است.
این کل نیرومند ممکن است یک شخص یا یک موسسه، خدا، ملت، وجدان یا وسواسی روانی باشد. فروم در رابطه با سادیسم که نقطه مقابل مازوخیسم میباشد معتقد بود ماهیت سائقهای سادیستی لذتی است که از برتری و غلبه بر کسی دیگر حاصل میشود و همانگونه که تسلط، حالت انحرافی قدرت است، سادیسم جنسی نیز صورت منحرف محبت جنسی است چرا که عشق و محبت بر برابری و آزادی استوار است و اگر بر از دست رفتن تمامیت یکی از طرفین مبتنی شد، دیگر عشق نیست.
دیدگاه فلاسفه و دیگر صاحب نظران درباره ی مازوخیسم جنسی
ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی از معدود متفکرانی است که به طور جدی به آثار مازوخ از جمله رمان مشهور او «ونوس خزپوش» پرداخته.
آلبر کامو نویسنده و فیلسوف الجزایری-فرانسوی در کتاب انسان طاغی (عصیانگر) به بررسی شخصیت مارکی دو ساد میپردازد.
او مینویسد:
«منطق ساد، او را به جهانی بیقانون هدایت میکند که در آن تنها فرمانروا میل جنسی است با قدرت بیکرانش.»
«تصاحب کسی که قصد کشتنش را داریم، جفتگیری توأم با درد، این است آن لحظه آزادی کاملی که هدف تمامی تشکیلات قصرهای ساد است.»
«داشتن حق نابود کردن، ایجاب میکند که خود شخص نیز در معرض نابودی قرار گیرد.»
«لگامگسیختهترین عصیان، یعنی مطالبه کامل آزادی به بردگی اکثریت میانجامد.»
«خدا
در اندیشه ساد، در هیئت خدایی جنایتکار مجسم میشود که بشر را نابود و نفی
میکند. به عقیده ساد، این واقعیت را که قتل از ویژگیهای ربوبیت است،
میتوان به روشنی در تاریخ مذاهب دید. در این صورت، بشر برای چه باید
پرهیزگار باشد؟
نخستین حرکت ساد در مقام زندانی این است که با دست زدن به عملی افراطآمیز واکنش نشان دهد. حال که خدا انسان را میکشد و نفی میکند، هیچ چیز نمیتواند انسان را از کشتن و نفی همنوعانش بازدارد.»
ژان پل سارتر فیلسوف و نویسنده فرانسوی در کتاب هستی و نیستی در رابطه با این پدیده مینویسد:
«سادیسم دارای قدرتی جنونآسا و گستاخآمیز است به طوری که دیگری را خلع اسلحه میکند و در حالی که در صدد است از بدن دیگری یک آلت بی جان بسازد، حاضر نیست بدن خود را در اختیار لذت او بگذارد و از رنج کشیدن و پایکوبی معشوق لذتی را میبرد که عاشق از وصال معشوق بهرهمند میشود.»
«سادیسم
به مفهوم کلی در تمام مدت عمل با آزادی میجنگد، یعنی در حالی که میخواهد
آزادی را از دیگران بگیرد و او را به اسارت بکشد افراط در این اسارت کار
را به جایی میرساند تا خودش را نیز نابود سازد.»
«مازوخیسم یک نوع کوشش
و تلاش خستگی ناپذیر و تقریباً همیشگی است که سعی میکند خود را در برابر
دیگری در حقیرترین وضع قرار دهد و از آن لذت ببرد.»
انحراف مازوخیسم یا شهوت خودآزاری، نقطهی مقابل انحراف جنسی سادیسم یا دیگرآزاری است.
یک فرد سادیستیک ازآزار واذیت کردن دیگـــران لذت جنسی میبرد، اما یک انسان مبتلا به «مازوخیسم» از عذاب و شکنجهأی که خودش متحمل میشود لذت جنسی کسب میکند. افرادی که به این نوع انحراف مبتلا هستند بشدت تمایل دارند که چه به وسیلهی خود و چه از طرف دیگران، آزار ببینند یا حتی شکنجه شوند. کامیابی روانی این بیماران، جز با زجر و آزار دیدن حاصل نمیشود.
تمامی
روانشناسان در دورههای مختلف، خوی تجاوز و تعدی یا به بیان دیگر غریزهی
تخریب و مرگ را یکی از غرایز طبیعی افراد بشر و منشأ انحراف سادیسم
دانستهاند. انحراف مازوخیسم یا خودآزاری نیز ریشه در همین غریزه دارد. با
این تفاوت که واکنشهای بیمار مبتلا به مازوخیسم با بیمار سادیست فرق
میکند.
هنگامی که تمایلات قهرآمیز غریزهی مرگ در عوامل روانی
انسان حادث شد، از دو حال خارج نیست، یا انسان به پیروی از این غریزه به
تخریب و شکستن اشیا و آزار دیگران می پردازد و به این ترتیب غریزهی خود را
ارضا میکند یا اینکه محدودیتهای طبیعی و اجتماعی به او اجازهی این کار
را نمیدهند؛
برای مثال طفل به دلخواه خود نمیتواند آنچه را که در دسترسش قرار میگیرد بشکند و یا مثلاً سر گربه را از تنش جدا سازد. در این صورت غریزهی تخریب و مرگ به جای اینکه متوجه دنیای بیرون انسان شود، به درونش راه مییابد و خود انسان را هدف قرار میدهد و به این ترتیب، تمایلات قهرآمیزانسان به جای دیگران روی خود او پیاده میشود.
به بیان دیگر انحراف مازوخیسم و سادیسم هر دو از یک منبع سرچشمه میگیرند ولی در مازوخیسم غریزهی تخریب و مرگ به جای اینکه روی دیگران عمل کند، بر خود بیمار مبتلا اثر میگذارد.
گروههای زیادی از مردم مبتلا به
مازوخیسم هستند؛ مثلاً مرتاضان و یا افرادی که در پارهأی موارد به
استقبال مرگ میروند و یا اشخاصی که در مواقع خطر و پیشآمدهای ناگوار و
مصیبتبار، به جای اینکه برای رفع مشکلات خود تدابیر منطقیای بیندیشند،
خود را هلاک می کنند. بعضی از مبتلایان به مازوخیسم نیز، دراین موارد، در
واقع قصد انتقامجویی و یا کشتن دیگران را دارند. این _ نوع سادیسمی ارضای
غریزه _ اما به جای این کار، خود را از بین میبرند.
انواع مازوخیسم جنسی کدام است؟
انحراف مازوخیسم را از نظر شدت و ضعف به سه دسته تقسیم کرده اند:
مازوخیسم روانی، مازوخیسم احساساتی و مازوخیسم جسمی یا فیزیولوژیکی.
توجه به این نکته ضروری است که به طور معمول، حالات مذکور تا حدودی در زندگی جنسی افراد بشر وجود دارند، و تا هنگامی که جنبه ی عادی داشته، ازحد و مرز معمولی تجاوز نکنند، امری کاملاً طبیعی به شمار می روند اما اگر به صورت های شدید و خاص یا به عبارت دیگر انحرافی جلوه کنند و یا بتدریج به صورت عادت در آیند، وجود انحراف را محقق می سازند.
مازوخیسم روانی
مازوخیسم روانی حالتی است که در زندگی جنسی عادی مردم دیده می شود. بعضی افراد در زندگی جنسی، خود را ازهر لحاظ در اختیار فرد محبوب خویش قرار می دهند و هر نوع خفتی را که از طرف وی به آنها تحمیل شود، می پذیرند. چنین رابطه ی جنسی ای بین زن و مرد را می توان طبیعی و عادی دانست، اما اگر روابط از این مرز تجاوز کند و جنبه ی ارباب وغلامی پیدا کند و یکی از طرفین تا حدی که برده ای از اربابش اطاعت و فرمان برداری می کند، بنده وار خواست های طرف مقابلش را اجابت کند، می توان گفت که به انحراف مازوخیسم روانی دچار شده است.
مبتلایان به این نوع مازوخیسم، جز دشنام و خفت و خواری چیزی نمی طلبند و زخم زبان، اهانت و ناسزا آنها را به اوج لذت جنسی می رساند.
مازوخیست های روانی، تا زمانی که از کسی دشنام نشنیده اند یا شخصی آنها را تحقیر نکرده است، ناراحت و ناآرامند. البته باید توجه داشت که این نوع مبتلایان هنگام آمیزش جنسی، میلی به تحمل آزار ندارند بلکه از شنیدن کلمات رکیک و اهــانت آور، لذت می برند. بسیاری از زنان جوان و تحصیل کرده و برومندی که با مردانی به مراتب پست تر از خود ازدواج می کنند و یا به مردان درشت و قوی هیکل گرایش دارند، مبتلا به مازوخیسم روانی هستند. این زنان در برابر قوی هیکل بودن مرد که صفتی به اصطلاح بارز به شمار می رود، کلیه ی معایب و نقایص اخلاقی و ذاتی او را بسادگی نادیده می گیرند.
به طورکلی می توان گفت که منحرف مازوخیست، یک انسان خفت طلب واهانت جو است و به هر ترتیبی که بتواند خود را به دیگری تسلیم می کند و بدون قید و شرط در اختیار او قرار می گیرد تا تمایلات روانی و انحرافی خود را اقناع کند.
مازوخیسم جنسی یا شهوت خود آزاری و اذیت کردن جنسی چیست؟
- ۹۷/۰۶/۲۶